قلمـــدان

جریان شناسی، بررسی و تحلیل اندیشه های سیاسی

قلمـــدان

جریان شناسی، بررسی و تحلیل اندیشه های سیاسی

قلمـــدان

برادر و خواهرم که در فضای سایبر می جنگی، با نیت قربه الی الله مطلب بنویس. بدانکه تو مصداق "و ما رمیت اذ رمیت..." هستی.
همسنگرم تو که از میدان مین گناه عبور میکنی، بصیرتت را بالا ببر تا مورد هجوم ترکش ها قرار نگیری.
رابطه خودت را با خدا زیاد کن، با اهل بیت علیهم السلام یکی شو و در این راه گوش به فرمان ولی امر باش و خودت را برای سربازی در رکاب امام زمان (عج) آماده کن.

"لطفا بـا ارائه نظــــــرات خود راهگشای من در بهتر شدن مطالب وبلاگ باشید."

جز 100 وبلاگ برتر در سال 92

  • ۳
  • ۰

۲۳ تیر مصادف است با سالگرد شکست سخت کودتایی که دست های خائن داخلی با آموزه و همکاری دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی، در تیرماه ۷۸ درصدد اجرای آن برآمده و حادثه کوی دانشگاه را رقم زدند. به همین مناسبت به بازخوانی دلایل شکت این فتنه از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای می پردازیم.

۱۹ تیر ۷۹، در حالی‌که یک ‌سال از ۱۸ تیر ۷۸ می‌گذرد، رهبر معظم انقلاب، دولت اصلاحات و کارگزاران نظام را به حضور می‌ پذیرند. سرگذشت مختصری از طراحی آمریکا و بلوک غرب برای فروپاشی شوروی و بازسازی و شبیه‌سازی آن در جمهوری اسلامی، بخش‌های اصلی صحبت‌های ایشان را تشکیل می‌دهد. آسیب‌شناسی اصلاحات بر اساس انطباق آن با مدل شوروی، خطاب مستقیم رهبر معظم انقلاب است به دولت خاتمی، آن هم در سال‌های ابتدایی اصلاحات. بخش‌هایی از این سخنرانی مهم: این سوال بسیار مهمى است و جا دارد ذهن‌ همه کسانى‌که به سرنوشت این کشور و این ملت علاقه‌مندند، روى این سوال متمرکز شود. امروز مسأله اصلاحات - که یک موضوع روز براى همه است - در کشور مطرح است. افراد زیادى دم از اصلاحات مى‌زنند و براى آن تلاش مى‌کنند. اصلاحات چیست؟ راه رسیدن به اصلاحات کدام است؟ اولویت‌هاى اصلاحات چیست؟ اینها مسایل بسیار مهمی است. مسأله مهم دیگر در همین زمینه این است که دشمن در تبلیغات خود - که شعار اصلاحات را پی‌گیرى مى‌کند - به دنبال چیست؟ اصلاحات مال ماست. این‌که شما ملاحظه مى‌کنید تبلیغات جهانى برروى اصلاحات در ایران متمرکز مى‌شود، دلیلش چیست؟ این تبلیغات متعلق به مراکزى است که نمى‌توانند ادعا کنند خیر ملت ایران را مى‌خواهند. … چه دستى رضاخان را به قدرت رساند؟ چه عواملى کودتاى ۲۸ مرداد را راه انداخت؟ در این پنجاه و چند سال، چه کسانى زشت‌ترین تبلیغات را برای کشاندن این ملت به‌سمت فساد، بى‌بندوبارى و ناباورى به اصول اخلاقى و دین انجام دادند؟ … در عین حال همان دولت آمریکا و انگلیس، همان رییس‌های‌شان، همان سیاست‌مداران‌شان، همان مراکز رسانه‌اى‌شان، امروز از چیزى به نام اصلاحات و آزادى در ایران دفاع و حمایت مى‌کنند! این موضوع باید هر هوشمندى را به فکر وادار کند و هر غافلى را بیدار و هوشیار نماید. مسأله چیست؟ این یک صحبت بسیار مهم و سوالی اساسى است.

بنده به‌ عنوان کسى که از اول این انقلاب تا امروز در مسایل گوناگون و عرصه‌هاى مختلف این نظام، با جوانب و جریان‌هاى گوناگون مواجه بوده‌ام؛ آدم‌ها  و حرف‌ها را مى‌شناسم و با تبلیغات رسانه‌اى دنیا آشنا هستم؛ به یک جمع‌بندى رسیده‌ام که به‌طور خلاصه این است: یک طرح همه‌جانبه آمریکایى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى طراحى شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازى شده‌اى است از آنچه در فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى اتفاق افتاد. به‌نظر خودشان مى‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. …وقتى مى‌گوییم طرح آمریکایى فروپاشى شوروى، لازم است سه نکته را در کنار این کلمه آمریکایى عرض کنیم:

نکته اول این است که وقتى مى‌گوییم طرح آمریکایى، معنایش این نیست که بقیه بلوک غرب در این زمینه با آمریکا همکارى نداشتند؛ چرا، همه غرب و همه اروپا در این زمینه به‌شدت با  آمریکا همکارى مى‌کردند. مثلا نقش آلمان و انگلیس و بعضى کشورهاى دیگر به‌صورت بارز بود. اینها همکارى جدى داشتند.

نکته دوم این است که وقتى مى‌گوییم طرح آمریکایى، معنایش این نیست که ما عوامل داخلى فروپاشى شوروى را ندیده مى‌گیریم؛ نخیر، عوامل فروپاشى در درون نظام شوروى وجود داشت و از آن عوامل، دشمن‌شان بهترین استفاده را کرد. آن عوامل داخلى چه بود؟ فقر شدید اقتصادى، فشار بر مردم، اختناق شدید، فساد ادارى و بوروکراسى. البته انگیزه‌هاى قومى و ملى هم در گوشه و کنار وجود داشت.

نکته سوم این است که این طرح آمریکایى یا غربى - به هر تعبیرى که مى‌گوییم - یک طرح نظامى نبود. در درجه اول یک طرح رسانه‌اى بود که عمدتاً به‌وسیله تابلو، پلاکارد، روزنامه، فیلم و... اجرا شد. اگر کسى محاسبه کند، مى‌بیند که حدود ۵۰-۶۰ درصد آن مربوط به تأثیر رسانه‌ها و ابزارهاى فرهنگى بود. عزیزان من! مسأله تهاجم فرهنگى را - که من ۷-۸ سال پیش مطرح کردم - جدى بگیرید. شبیخون فرهنگى، شوخى نیست. بعد از عامل رسانه‌اى و تبلیغى، در درجه دوم، عامل سیاسى و اقتصادى بود. عامل نظامى هیچ نبود.

و اما این طرح چه بود؟ گورباچف وقتى در سال ۱۹۸۵ - حدود سال‌هاى ۶۴ و ۶۵ - روی کار آمد، عنصر جوانی در قبال دبیرکل‌هاى پیر قدیمى بود. روشن‌فکر و خوش‌برخورد بود؛ شعارى که او مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجه اول و گلاسنوست در درجه دوم بود. تعبیر فارسى پروستریکا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است؛ و گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینه مسایل اجتماعى، آزادى بیان و امثال اینها. در یکى- دو سال اول، به‌وسیله رسانه‌ها، آوارى از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهت‌دهى و پیشنهاد بر سر گورباچف فرو ریخت و کار به ‌جایى رسید که گورباچف توسط مراکز آمریکایى، به‌عنوان مرد سال معرفى شد! این در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ یعنى دورانى که آمریکایی‌ها شبح هر موفقیتى را در شوروى با تیر مى‌زدند! قبل از گورباچف، اگر واقعیت‌هاى خوبى هم در شوروى وجود داشت، به‌شدت آن را انکار مى‌کردند و علیه آن تهاجم تبلیغاتى راه مى‌انداختند. اما ناگهان نسبت به گورباچف چنین وضعى را پیش گرفتند! این آغوش باز غرب، به‌عنوان یک مشوق بزرگ، گورباچف را فریب داد! من نمى‌توانم ادعا کنم گورباچف کسى بود که غربی‌ها یا دستگاه‌هاى سیا او را سر کار آورده بودند - آن‌چنان که بعضی‌ها در دنیا ادعا مى‌کردند - نشانه‌هاى این را واقعا نمى‌بینم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم؛ اما آنچه مسلم است، آغوش باز، چهره باز، چهره خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربی‌ها، گورباچف را فریب داد. او به غربی‌ها و آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ اما فریب خورد. گورباچف کتابى به نام پروستریکا - انقلاب دوم - نوشته که انسان نشانه‌هاى این فریب‌خوردگى را در آن مشاهده مى‌کند.

در محیط اختناق آن روز شوروى، این شعارها به‌شدت فضاشکن بود. حدوداً در همین سال ۱۳۶۹ یا ۱۳۷۰ است - من در یادداشت‌هاى خودم این را نوشته‌ام - که گورباچف قید جواز عبور براى سفر از شهرى به شهر دیگر در شوروى را برمى‌داشت! ۷۳ سال بعد از ایجاد شوروى، بعد از پایان یافتن دوره ۳۰ ساله استالین و دوره‌ ۱۸-۱۹ ساله برژنف و غیر ذلک، آقاى گورباچف از جمله کارهایى که در زمینه گلاسنوست کرد، این بود که جواز عبور را برداشت!

در چنین جوّى شما ببینید فکر و طرح مسأله آزادى بیان به چه معناست؟ وقتى مى‌گوید آزادى بیان، براى مردم چقدر شگفتى‌آور و فضاشکن است! در تمام این دوران، روزنامه مهم قابل توجه در تمام شوروى «پراودا»ست که یک روزنامه عمومى است. دیگری هم روزنامه‌ای مربوط به جوانان است. چند مطبوعه دیگر تخصصى هم وجود داشت؛ اما تکثر روزنامه‌ها و وجود کتاب‌هاى چنین و چنان، اصلا به‌چشم نمى‌خورد. نویسنده‌اى که از برخى از مبانى سوسیالیسم - نه همه آنها - انتقاد کرده بود؛ سال‌هاى متمادى اجازه‌ خروج از شوروى را نداشت.

در چنین فضایى این شعار توسط گورباچف داده شد... مدتى گذشت، سیل تبلیغات غربى و فرهنگ غربى و نمادهاى غربى – سمبل‌هاى لباس و «مک‌دونالد» و از این چیزهایی که درواقع جزو سمبل‌هاى آمریکایى است - در شوروى راه پیدا کرد. این که من مى‌گویم، تفکر یک طلبه گوشه‌نشین نیست؛ در همان روزها بنده در خود مجله‌های آمریکایى - تایم و نیوزویک - خواندم که از این که قهوه‌خانه‌هاى «مک‌دونالد» در مسکو رواج پیدا کرده، اینها به‌عنوان یک خبر مهم و به‌عنوان پیشاهنگ فرهنگ غربى و فرهنگ آمریکایى در کشور شوروى یاد کرده بودند!

شعارهاى گورباچف یکى- دو سال رو به اوج بود؛ اما بعدا ناگهان عنصر دیگری به نام یلتسین در کنار گورباچف پیدا شد. نقش یلتسین، تعیین‌کننده است. نقش او این است که مرتب پا به زمین بکوبد و بگوید این شعارها فایده‌اى ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد! اگر آدم عاقل مدبرى به‌جاى گورباچف بود، شاید طی۲۰ سال مى‌توانست آن اصلاحات را بى‌دغدغه انجام دهد - همچنان که این کار در چین اتفاق افتاد - اما همین مقدار خوددارى و خویشتن‌دارى را هم از دست گورباچف بیرون کشید. کار به‌ جایى رسید که گورباچف معاون خود - یلتسین - را عزل کرد؛ اما رسانه‌هاى آمریکایى و غربى نه فقط عزلش نکردند، بلکه تقویتش کردند!

او حدود یک سال یا بیشتر، به‌عنوان یک چهره برجسته روشن‌بین اصلاح‌طلب مغضوب و مظلوم در تبلیغات غربی‌ها و آمریکایی‌ها مطرح شد. بعداً انتخابات ریاست جمهورى روسیه پیش آمد. مى‌دانید که جمهوری‌های دیگر، انتخابات جداگانه داشتند. البته انتخابات که نداشتند؛ بنا شد انتخابات داشته باشند. یکى از کارهاى گورباچف این بود که گفت انتخابات داشته باشیم. در شوروى، از بعد از دوران تزارها، حتى یک انتخاب هم اتفاق نیفتاده بود. انتخابات در دوران تزارها هم شبیه انتخابات زمان شاه ما بود…بعد هم که کمونیست‌ها سر کار آمدند، مجلس، بى‌مجلس؛ انتخابات، بى‌انتخابات؛ تمام شد! حال بعد از گذشت ۷۳ سال، بناست اولین انتخابات در جمهورى روسیه - نه همه شوروى - انجام شود. کاندیدا کیست؟ آقاى یلتسین! با رأى بالایى یلتسین - یعنى همان عنصر تندرو - رییس جمهور شد.

از این جا داستانِ شیرینى است. از روزى که یلتسین در ژوئن ۱۹۹۱ - یعنى ۲۴ خرداد ۱۳۷۰-  رییس جمهور شد، تا حدود چهارم یا پنجم دی که رسماً شوروى منحل شد، حدود ۷ ماه طول کشید. یعنى این چند سال صرف مقدمات شد. بخشى از مقدمات به‌دست گورباچف، برخى هم وقتى تاریخ مصرف گورباچف تمام شد، به دست یلتسین انجام شد و برنامه مورد نظر آمریکا و غرب، تا رسیدن یلتسین به قدرت شتاب گرفت.

 

به محض این‌که یلتسین به قدرت رسید و رییس جمهور روسیه و نفر دوم شوروى شد، ابتکار عمل به دست او افتاد. در ۲۴ خرداد ۱۳۷۰ یلتسین رییس جمهور شد و در ۲۶ خرداد ۱۳۷۰ - یعنى ۳ روز بعد - جورج بوش رییس‌جمهور آمریکا اعلام کرد که ۳ جمهورى بالتیک - لتونى، استونى و لیتوانى - متعلق به شوروى نیست و شوروى باید این ۳ جمهورى را رها کند و استقلال آنها را به رسمیت بشناسد. اگر به رسمیت نشناسد، کمک‌هایى را که آمریکا قول داده است، قطع خواهد شد…. چندى بعد یلتسین اعلام کرد که ما استقلال جمهوری‌هاى سه‌گانه را به رسمیت مى‌شناسیم! ۲ ماه بعد براى این که یلتسین چهره‌اش برجسته‌تر شود، کودتاى معروف مرداد شوروى اتفاق افتاد؛ کودتایى که در همان ابتدا کاملاً مشکوک به‌نظر مى‌آمد. دوربین تلویزیون‌هاى آمریکایى - سى.ان.ان و غیره - در مسکو فعال و روى یلتسین متمرکز شدند. در اینجا تلویزیون خودمان تصویر سى.ان.ان را که پخش مى‌کرد، دیدیم که یلتسین روى تانک رفته و در میان مردم شعار مى‌دهد و مى‌گوید که نخیر، ما تسلیم کودتاچی‌ها نمى‌شویم! بعد هم به مجلس رفت، اما کودتاچی‌ها با یلتسین که دم دست‌شان در مجلس ملى - دوما - متحصّن شده بود، هیچ کارى نداشتند و سراغ او نرفتند؛ ولى سراغ گورباچف رفتند که در شبه‌جزیره کریمه مشغول گذراندن روزهاى تعطیلاتش بود و او را دستگیر کردند! یلتسین هم رجزخوانى مى‌کرد و شعار مى‌داد! جنجال رسانه‌اى در دنیا به‌وجود آوردند و البته از واقعیت هم چندان خبرى نبود! تعدادی تانک در خیابان‌هاى مسکو ظاهر شدند، اما ۳ روز هم نبودند؛ بعد از ۳ روز هم گفتند کودتاچی‌ها را در خواب دستگیر کرده‌اند! نتیجه کودتا این شد که یلتسین - که شخصیت دوم بود - در حقیقت شخصیت اول شد!

در همان اوقات وزیر امور خارجه ما سفرى به جمهوری‌هاى آسیاى میانه کرد و برگشت. من از ایشان پرسیدم چه خبر؟ ایشان گفت واضح است که رییس شوروى یلتسین است نه گورباچف! در دنیا هم مشخص بود که قضیه این‌گونه است. بعد هم جمهوری‌ها یکى‌یکى طالب استقلال شدند. مثلا اوکراین ادعا کرد که مى‌خواهد مستقل شود. گورباچف مخالفت مى‌کرد، اما یلتسین مى‌گفت ما قبول داریم؛ به‌ناچار بعد از ۲ - ۳ روز گورباچف هم قبول مى‌کرد! بنابراین مسأله‌اى درست شد که گورباچف یا مجبور بود براى عقب نماندن، خودش را جلو بیندازد و همان شعارها را او هم بدهد؛ یا مجبور بود بعد از چند روز تبعیت کند؛ چون فشار تبلیغات جهانى مجالى نمى‌گذاشت براى این‌که غیر از آنچه که یلتسین گفته، بشود چیزى گفت. این روند از اواخر خرداد شروع شده بو.د به‌دنبال آن، کناره‌گیرى گورباچف از دبیرکلى حزب –کمونیست- مطرح شد؛ بعد پیشنهاد انحلال حزب کمونیست، سپس شکست کمونیزم اعلام شد. همان چیزى که آمریکایی‌ها بسیار از آن کیف مى‌کردند و بعد هم بالاخره شایعه استعفاى گورباچف منتشر شد. همان زمان طى مصاحبه‌اى از گورباچف سوال شد که شما استعفا خواهید کرد یا نه؟ گفت منتظرم وزیر امور خارجه آمریکا به مسکو بیاید تا ببینم چه مى‌شود! وزیر امور خارجه آمریکا به مسکو آمد و قبل از آن‌که با گورباچف تماس بگیرد، رفت با یلتسین تماس گرفت؛ آن هم در کاخ اصلى ملاقات‌هاى کرملین. معناى کارش این بود که گورباچف تمام شد! ۳ روز بعد هم گورباچف استعفا کرد و انحلال شوروى اعلام شد! این طرح موفق آمریکا در شوروى بود. یعنى  توانستند یک ابرقدرت را با یک طرح کاملا هوشمندانه، با صرف مقدارى پول، با خریدن برخى اشخاص و با به‌کار گرفتن رسانه‌هاى تبلیغى، طى یک طراحى ۳ - ۴ ساله و یک نتیجه‌گیرى ۶ - ۷ ماهه به‌کلى منهدم کنند و از بین ببرند! اما اکنون واقعیت چیست؟ واقعیت با آنچه آنها طراحى کردند، به قدر زمین تا آسمان متفاوت است! اشتباه بزرگى مرتکب شدند

 

به آن تفاوت‌ها برگردیم.

تفاوت اول، تفاوت رییس‌جمهور ما با آقاى گورباچف است. گورباچف روشن‌فکرى بود که حتى به احتمال زیاد به اصل و مبانى مارکسیزم هم اعتقاد زیادى نداشت؛ آدمى بود که اصلا ساختار شوروى را قبول نداشت؛ خود او هم به زبان‌هاى مختلف این را اظهار کرده بود. البته آن وقتى که روی کار آمد، چندان صریح نمى‌توانست اینها را بگوید؛ اما بالاخره اظهار مى‌کرد. رییس‌جمهور ما، جمهورى اسلامى، دین و اعتقاد قلبى اوست؛ امام مراد و مقتداى اوست؛ یک روحانى است. آنها اول در خوش‌خیالی‌هاى خود حرف‌هایى زدند، هنوز هم سیاست‌مدارترین و موذى‌ترین‌های‌شان آن حرف‌ها را مى‌زنند…تفاوت دوم این است که اسلام، مارکسیزم نیست. مارکسیزم مورد قبول مردم شوروى هم نبود. بله، دین حزب کمونیست شوروى بود. حزب کمونیست شوروى متشکل از چند میلیون عضو در مقابل جمعیت نزدیک به ۳۰۰ میلیونى شوروى بود؛ شاید مثلا ۱۰ میلیون، ۱۵ میلیون نفر عضو بودند. اعضاى حزب کمونیست همیشه از امتیازهایی برخوردار بودند؛ بنابراین مى‌توان حدس زد که در بین همان جمعیت هم آنچه براى آنها در درجه اول اهمیت قرار داشت، امتیازات بود؛ لذا مارکسیزم به‌عنوان یک دین برای‌شان مطرح نبود. اسلام، دین مردم و عشق مردم و ایمان مردم است. اسلام همان چیزى است که این ملت بزرگ براى خاطر آن، عزیزان و پاره‌هاى تن و جگرگوشه‌هایشان را به میدان فرستادند و وقتى جسد آغشته به خون آنها برگشت، برای‌شان گریه نکردند و خدا را شکر کردند

تفاوت سوم این‌که نظام اسلامى، نظام کمونیستى نیست؛ نظام اسلامى است؛ نظامى جوان و منعطف و پرتلاش و مردمى است. من آن روز به آقاى خاتمى عرض مى‌کردم که هیچ نظامى در دنیا - حتى دموکراسی‌هاى غربى؛ چه در آمریکا، چه در فرانسه، چه در جاهاى دیگر - نمى‌تواند ادعا کند که مثل نظام ما مردمى است؛ ...مثلا در انتخابات اخیر آمریکا، حدود ۳۷ درصد شرکت کننده بیشتر نبود. هیچ وقت به اندازه ۶۷ درصد و ۷۰ درصدى که شما در انتخابات ریاست جمهورى و مجلس - چه مجلس پنجم، چه مجلس ششم - ملاحظه کردید، شرکت نمى‌کنند.

...در طول هفتاد و چند سال حکومت شوروى، تا قبل از انتخابات روسیه در این اواخر، یک انتخابات اتفاق نیفتاده بود؛ ولى ما طی ۲۱ سال، ۲۱ انتخابات داشته‌ایم! آیا اینها با هم قابل مقایسه است؟ آنجا زندگى نمایندگان طبقه پرولتاریا زندگى کاخ کرملینى است؛ اما اینجا ما روى زیلو مى‌نشینیم و افتخار هم مى‌کنیم. …بعد هم برژنفى روى کار مى‌آمد؛ برژنف هم بعد از ۱۸-۱۹ سال مى‌مرد و یک نفر دیگر به قدرت مى‌رسید! این نظام، با نظام جمهورى اسلامى که بر مبنای انتخابات و رأى مردم است و هر ۴ سال یک بار انتخابات مجلس و ریاست جمهورى برگزار مى‌شود، متفاوت است.

در سطح رهبرى از اینها هم بالاتر است؛ براى خاطر این‌که رهبرى معنوى، تعهد معنوى دارد و خبرگان و مردم از او توقع دارند که حتى یک گناه نکند؛ اگر یک گناه کرد، بدون این‌که لازم باشد ساقطش کنند، ساقط شده است؛ حرفش نه درباره خودش حجت است، نه درباره مردم. این نظام منعطف، زنده، پرنشاط و متحول، آیا با نظام بسته و غیرقابل انعطاف و شکننده دیکتاتورى پرولتاریا قابل مقایسه است؟

تفاوت چهارم، اشتباه بعدى درباره کشور است. ایران یک‌پارچه است؛ حتى آن قسمت‌هایى هم که در قرن‌هاى گذشته جدا شدند، اگر ته دل‌شان را بگردید، مایلند با ما باشند؛ «هر کسى کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش»؛ آنها هم دل‌شان مى‌خواهد که به این مادر بپیوندند. این کجا، کشور اتحاد جماهیر شوروى کجا؟ ۱۰-۱۱ کشور را با سنجاق - یا به تعبیرى با شلاق - به هم بستند و به اصطلاح یک کشور تشکیل شد! معلوم است که تا شلاق برداشته شد، از هم جدا مى‌شوند و شدند.

البته من همین‌جا بگویم؛ سعى بر این است که مسأله قومیت‌ها در ایران عمده شود. عده‌اى با تحریک احساسات قومى و نفى عامل حقیقى وحدت - یعنى اسلام و دین - دنبال این قضیه هستند. کسانى که خیال مى‌کنند عامل وحدت کشور ما زبان فارسى است، دل‌بستگى‌شان به زبان فارسى یقیناً به قدر بنده نیست؛ یک‌صدم تلاشى هم که بنده براى زبان فارسى کرده‌ام، آنها نکرده‌اند و نخواهند کرد! عامل وحدت ملت ایران زبان فارسى نیست؛ دین اسلام است؛ همان دینى که در انقلاب و نظام اسلامى تجسم پیدا کرد؛ نتیجه این مى‌شود که تُرک‌زبان هم با زبان ترکىِ خودش مى‌گوید: «آذربایجان اُیاخ دى، انقلابا دایاخ دى»؛ کُردى هم با زبان کردىِ خودش همین را مى‌گوید؛ بلوچ هم با زبان بلوچىِ خودش همین را مى‌گوید؛ عرب هم با زبان عربىِ خودش همین را مى‌گوید. عمدتاً به‌خاطر دین و مسأله رهبرى است که اجزاى این ملت به هم وصل شده و همه احساس یک‌پارچگى مى‌کنند.

تفاوت پنجم؛رهبرى مسوولیت دارد. مسوولیت رهبرى حفظ نظام و انقلاب است. اداره کشور به‌عهده شما آقایان مسوولان کشور است. هر یک از شما در بخش خودتان کشور را اداره مى‌کنید و وظیفه اصلى رهبرى این است که مراقب باشد این بخش‌هاى مختلف آهنگ ناساز با نظام و اسلام و انقلاب نزنند. هرجا چنین آهنگى به‌وجود بیاید، جاى حضور رهبرى است. رهبرى هم یک شخص نیست. یک آدم، یک طلبه، یک على خامنه‌اى، یا على خامنه‌اى‌هاى فراوان دیگرى که هستند، نیست. رهبرى یک عنوان، شخصیت و یک حقیقت برگرفته از ایمان و محبت و عشق و عاطفه مردم و یک آبروست. صدها نفر مثل على خامنه‌اى در راه این حقیقت جان و آبروی‌شان را مى‌دهند؛ بنده که چیزى نیستم؛ امام بزرگوار ما هم - که به معناى حقیقى کلمه براى این امت، امام دل‌ها بود - همین‌طور بود. او حاضر بود براى حفظ نظام و حفظ رهبرى نظام، آبرویش را بدهد. این حقیقت حضور دارد. با این حرف‌هایى که مى‌زنند و با این کارهایى که مى‌کنند، نتوانسته‌اند و نخواهند توانست این حضور را از بین ببرند. ...این را – رهبری - نمى‌توانند ندیده بگیرند؛ این در شوروى نبود؛ اگر بود، آن‌طورى نمى‌شد؛ اگر بود، آن وقتى که احساس مى‌کرد یلتسینى وارد میدان شده تا به کار آینده حرکت شتابنده غیرمعقول و بى‌رویه‌اى بدهد، گوش او را مى‌گرفت و از صحنه خارجش مى‌کرد و مورد حمایت مردم هم قرار مى‌گرفت؛ اما چنین چیزى نبود.

مطلب اول بنده معتقدم که اصلاحات، یک حقیقت ضرورى و لازم است و باید در کشور ما انجام گیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست که فلان حاکمى مجبور شود مورد مطالبات سخت قرار گیرد و گوشه و کنارى را اصلاح کند؛ نخیر، اصلاحات جزو ذات هویت انقلابى و دینى نظام ماست. اگر اصلاح به‌صورت نو به نو انجام نگیرد، نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصلاحات یک فریضه است

مطلب دوم این است که اصلاحات باید تعریف شود تا هر کسى نتواند به میل خودش اصلاحات را معنا کند. این جزو کارهایى است که مجموعه‌اى از مسوولان دولتى، دستگاه قضایى و مجلس و... مى‌توانند انجام دهند. باید تعریف مشخصى از اصلاحات به‌وجود بیاید تا ترسیم آن چهره و وضعیتى که ما در نهایت جاده اصلاحات مى‌خواهیم به آن برسیم، براى ... اشکال کار آقاى گورباچف این بود که عیوب و اشکالات را مى‌دانست؛ اما تصویر روشنى از آنچه که باید انجام گیرد، نداشت؛ اگر هم داشت، مردمش آن تصویر را نمى‌دانستند. بنابراین اگر تعریف مشخصى از اصلاحات نشود، الگوهاى تحمیلى غلبه خواهد کرد؛ همان اتفاقى که در شوروى افتاد؛ چون نمى‌دانستند چه‌کار مى‌خواهند بکنند. لذا سراغ تقلید ناشیانه اصلاحات در الگوها و مدل‌هاى غربى رفتند و به آنها پناه بردند. امام بزرگوار ما هوشمندانه این ضعف را در آنها تشخیص دادند؛ لذا در نامه‌اى که به گورباچف نوشتند، این نکته را متذکر شدند.

مطلب سوم این است که اصلاحات باید از یک مرکز مقتدر و خویشتن‌دار هدایت شود تا به نتیجه برسد. اى بسا کارى که مى‌تواند طی ۱۰ سال به ‌خوبى و سلامت انجام گیرد، اما اگر درطول ۲ سال بخواهید آن را انجام دهید، به ضایعات غیرقابل جبرانى منتهى خواهد شد. در شوروى سابق وقتى که این کار را شروع کردند، در دروازه فیلم‌ها و کتاب‌ها و روزنامه‌ها و لباس‌ها و الگوهاى غربى باز شد؛ یعنى آن ادعاها در واقعیت‌ها، مصداق‌هاى مشخص غربى را مجسم مى‌کرد. این حالت، بسیار خطرناک بود. اما در ایران به نقش رسانه‌ها توجه کنید. رسانه‌ها مسوولیت دارند؛ روزنامه‌ها حساسند. قسمت عمده حساسیت من برروى روزنامه‌ها از اینجا ناشى مى‌شود. بحث برسر روزنامه‌ها و مطبوعات، بحث بر سر آزادى نیست. بعضى افراد نخواهند آزادى را براى ما معنا کنند؛ حرفى نداریم. اما ما معناى آزادى را مى‌دانیم؛ براى آزادى هم بسیار دل‌مان مى‌تپد. مراد از آزادى هم همان آزادى بیان و آزادى فکر است؛ منتها اگر شما رفتید بر طبق وظیفه‌تان در دکان یک قاچاق‌فروش را بستید، آن فرد نمى‌تواند بگوید شما با آزادى کسب و کار مخالفید؛ نه، بحث آزادى کسب و کار نیست - کسب و کار آزاد است - قاچاق‌فروشى ممنوع است. بحث بر سر آزادى بیان نیست؛ بیان و فکر آزاد است؛ سمپاشى و گمراه‌گرى ممنوع است؛ آن هم در شرایط حساسى که امروز کشور ما دارد. حساسیت بر روى نقش رسانه‌هاى مکتوب و روزنامه‌ها - به‌ویژه در شرایط کنونى ما - بسیار مهم است. با این تصویرى که عرض کردم، مشخص مى‌شود که آنها چقدر مى‌توانند به نفع دشمن نقش ایفا کنند.

مطلب چهارم، حفظ ساختار قانون اساسى در زمینه اصلاحات است. ببینید دشمن چگونه با قانون اساسى ما برخورد مى‌کند: گوشه‌اى از قانون اساسى را نفى مى‌کند، گوشه‌اى را اثبات مى‌کند؛ یک جا به قانون اساسى تمسک مى‌کند، یک جا علیه‌اش حرف مى‌زند! قانون اساسى میثاق بزرگ ملى و دینى و انقلابى ماست. اسلام - که همه چیز ماست - در قانون اساسى تجسم و تبلور پیدا کرده است.

مطلب پنجم، مقابله جدى با هرگونه تندروى و تندروانى است که جاده‌صاف‌کن دشمن هستند؛ یعنى مدل یلتسینى! همه دستگاه‌ها باید با مدل یلتسینى به‌شدت مقابله کنند و نگذارند یک جاه‌طلب، یک فریب‌خورده، یک مغرض و یک غافل بیاید و حرکت را از حالت صحیح خودش خارج کند و حالت مسابقه و حالت تعارض به‌وجود بیاورد.

مطلب ششم، مقابله جدى با دخالت خارجی‌ها و غربی‌ها و بى‌اعتنایى به انگشت اشاره غربی‌ها و سوءظن به آنهاست. البته دیپلماسى و ارتباطات خارجى، بحث دیگرى است. انسان در مقام دیپلماسى، مى‌دهد، مى‌گیرد، قرارداد مى‌بندد و همه کار مى‌کند؛ اما در مسایل اساسى نظام، باید انگشت اشاره آنها را با سوءظن مورد ملاحظه قرار داد؛ بر خلاف آنچه آدم در وضعیت گورباچف مشاهده مى‌کند. آنها به‌هیچ وجه حسن نیت ندارند...همین تشنج‌زدایى‌ که امروز در سیاست خارجى ما مطرح مى‌شود، مورد تأیید ماست. باید تشنج‌زدایى شود؛ اما تشنج‌زدایی غیر از این است که کسى به آنها اعتماد پیدا کند؛...اصلا میدان دیپلماسى، میدان یک نبرد واقعى است؛ منتها نبردى که پشت میز و با لبخند و گفتن صبح به‌خیر و شب به‌خیر انجام مى‌گیرد! وجود ارتباطات دیپلماتیک، هرگز نباید به معناى اعتماد به دشمن تلقى شود؛ نباید اعتماد کرد.

مطلب هفتم، هماهنگى اصلاحات در بخش‌هاى مختلف است. این نکته مهم است. ببینید عزیزان من! در بعضى از بخش‌ها، اصلاحات، پیچیده و دشوار و کُند است. مثلا در بخش اقتصادى، کار بسیار کُند انجام مى‌گیرد؛ توزیع عادلانه درآمدها هم همین‌طور است؛ کار بسیار سختى است؛ آسان نیست. ریشه‌کن کردن فقر و رسیدگى به مناطق محروم، همه اینها جزو اصلاحات است. اصلاح ساختار ادارى، کار بسیار دشوار و پیچیده و سنگینى است؛ اینها دیر پیش مى‌رود. در بخش معادل گلاسنوست آقاى گورباچف نه، کار آسان است؛ در یک روز هم مى‌شود به ۲۰ روزنامه مجوز داد که منتشر شوند. این مى‌شود ناهماهنگ؛ این‌طورى نمى‌شود؛ باید هماهنگ حرکت کنیم؛ ...

مطلب هشتم، مقابله جدى با عوامل تجزیه قومى در کشور است. من این را عرض مى‌کنم؛ به‌ویژه خطاب من به کسانى است که در این بخش صاحبان مسوولیتند؛ چه در وزارت کشور، چه در جاهاى دیگر. توجه کنید؛ امروز انگیزه تحریک قومیت‌ها جدى است. ...

 

عرایض من تمام شد. فقط این نکته را عرض کنم که بنده از تمام نهادهاى قانونى کشور به‌جد دفاع مى‌کنم. آنچه درباره اشخاص و شخصیت‌ها و نهادها براى من مهم است، دفاع از جایگاه و مسوولیت آنها و کمک به حسن انجام کارشان است. ...البته این پشتیبانی‌ها مطلق نیست. پیمان من با همه این برادران عزیز، پیمان دین و انقلاب است.

فرهنگ نیوز

نظرات (۷)

موشکافانه، خواندنی و بسیار عالی بود
سلام
فوق العاده عالی بود استفاده کردم .
ولادت امام خامنه ای مبارک .
  • سید میلاد موسوی
  • امام صادق(ع): هرکس که در روز بسیارگرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شودخداوند هزارفرشته را می گمارد تادست به چهره او بکشند و اورا بشارت دهند تاهنگامی که افطار کند.
    {الکافی، ج 4 ص 64 ح 8; بحار الانوار ج 93 ص 247}

    درودبه شما؛ امیدوارم حالتان خوب باشد؛ با 3 نوشته به روز شدیم:
    + انسان کامل در نهج البلاغه
    + پندار نیک
    + 4 کتاب کارآمد در زمینه رایانه
  • یاسین کوچک
  • سلام...
    .
    .
    بلاگم جدیده.....خوشحال میشم بیای.....
    .
    شگفتیهای خدا.......http://yasinkochak.blog.ir
    .
    بروزم با موضوع..........زایمان عقرب دیدید!!!!
  • لایتنــــــــاهی خویشم همه غیر آمد
  • یاسین کوچک
  • سلام...
    شگفتیهای خدا بروز شد....
    با موضوع...............اشاره خدا به دو دریای عجیب!!!!
    .
    خوشحال میشم بیاین......
  • مهدی سلیمانی
  • سلام

    وب زیبایی دارید...خواستار تبادل لینک بودید خبر بدید ...

    اینم بقیه ی وبلاگ های من ...
    http://goooya.blog.ir/

    http://rooshan.blog.ir/


    موفق باشید 

    یا زهرا(س)