مقدمه
اهل حق، على اللهى، سر سپردگان، یارسان، غلات، نصیریه، علویان و...نامهایى است براى افراد و گروههایى که در مورد امام على علیه السلام راه غلو را پیموده اند و او را به درجه خدایى رسانیده اند و براى خود آداب و رسوم خاصی وضع کرده اند. برخى از این گروهها حتى درباره روساى خود نیز غلو مى کنند. در کشور ایران درباره این گروهها معمولا از اسامى اهل حق و على اللهى استفاده مى شود، گرچه خود آنها ترجیح مى دهند که بر آنان اهل حق اطلاق شود و کلمات على اللهى و غلات خوشایندشان نیست. در ترکیه به این گروه بکتاشى و علوى و در سوریه نصریه و علویان مى گویند. پیروان این مذاهب در کشورهاى ایران، عراق، ترکیه، آلبانى، سوریه، افغانستان و کشورهاى آسیاى میانه پراکنده شده اند. در ایران اکثر اهل حق در استان کرمانشاه زندگى مى کنند هر چند در مناطق دیگر نیز طوایفى از اهل حق وجود دارند.(1)
گروههاى مختلف اهل حق، در آرا و عقاید و آداب و رسوم اختلافات زیادى دارند تا آنجا که به راحتى نمى توان این فرقه را دارای مذهبى واحد دانست. برخى از آنان صریحا امام على علیه السلام را خدا مى دانند. برخى دیگر شیطان را می پرستند و مهرورزی می کنند، برخی دیگر شیطان را تقدیس مى کنند و حرامهاى الهى را حلال مى دانند و مخالف طهارت و عبادتند. همچنین گروهى از اهل حق خود را اهل حق مسلمان و شیعه اثنى عشریه معرفى کرده و سعى مى کنند تا عقاید خود را با عقاید امامیه هماهنگ سازند و به شریعت و اعمال و عبادات اسلامى پایبندند.
تاریخچه
درباره تاریخ پیدایش فرقه هاى اهل حق اختلاف نظر وجود دارد و در این باره مدارک مستندى در دست نیست. در کتابهاى قدیمى که تا قرن پنجم نگاشته شده، نامى از اهل حق دیده نمى شود. اگر ملاک اهل حق بودن را صرفا غلو درباره امام على علیه السلام بدانیم در این صورت، تاریخ پیدایش این فرقه به زمان امام على علیه السلام مى رسد زیرا در زمان آن حضرت، برخى او را به درجه خدایى رساندند و حضرت با آنها برخورد شدیدى کرد. اما اگر اهل حق را فرقه اى خاص با مجموعه اى از آرا و عقاید که هم اینک مرکز آنها در غرب ایران است بدانیم، در این صورت تعیین دقیق تاریخ پیدایش آنان ممکن نیست و تنها نقل قولهایى در این باره وجود دارد.
بنا به کتاب "نامه سرانجام" که از متون مقدس اهل حق است، این مسلک از زمانى که خداوند با ارواح آدمیان به محاوره پرداخته و از آنان بر الوهیت خود اقرار گرفته است (عالم الست یا علم ذر) پى ریزى شده و برنامه آن در هر زمان و عصرى جزء اسرار پیامبران بوده و سینه به سینه از سلف به خلف مى رسیده است و نیز دنباله همان برنامه اى است که امام على علیه السلام به سلمان و عده اى از یاران معدود خود تعلیم داد و سپس در ادوار گونان اسرار این گروه به اشخاص دیگرى از قبیل بهلول ، بابا سرهنگ ، بابا نااوس و سلطان اسحاق منتقل شده و آنان نیز به دیگران انتقال دادند.(2) کتاب "شاهنامه حقیقت" که از کتابهاى اهل حق به شمار مى رود، مؤ سس و پایه گذار اهل حق را نصیر معرفى مى کند و او را غلام حضرت على علیه السلام مى داند.(3)
برخى معتقدند این آیین در قرن دوم توسط بهلول ماهى (219 قمری) و یارانش با استفاده از عقاید و آرا و ذخایر معنوى ایران مانند آیین زردشتى ، مانوى و مزدکى و با بهره گیرى از دین مبین اسلام و آیین مسیحى و کلیمى و افکار فرقه هاى غالى پس از اسلام پى ریزى شده است.(4) همچنین گفته شده است که مسک اهل حق در قرن سوم توسط شاه فضل ولى تاسیس شده است .(5) برخى دیگر بر آن اند که در قرن چهارم مردى به نام مبارک شاه ملقب به شاه خوشین که همچون حضرت عیسى علیه السلام متولد از مادرى باکره به نام ماما جلاله دانسته مى شود، در میان ایلات لر ظهور کرد و آیین حقیقت را در میان مردم شایع کرد. و وعده داد که پس از رحلتش روحش به جسم شخصى به نام سلطان اسحاق حلول خواهد کرد.(6)
در قرن هشتم سلطان اسحاق (سحاک یا صحاک ) در مناطق کردنشین بین ایران و عراق ظهور کرد. او در قریه برزنجه ناحیه شاره زور بخش حلبچه عراق به دنیا آمد اسحاق پس از مرگ پدرش شیخ عیسى (سنی مذهب) ، به منطقه اورامان ایران مهاجرت کرد. اگر او را موسس فرقه اهل حق ندانیم، لااقل باید او را بزرگترین مجدد و احیاگر این آیین دانست. او بود که مذهبى با عقاید و آیین مشخص ابداع کرد و اهل حق را از مناطق مختلف کردنشین دور خویش جمع کرد و آنها را سازماندهى کرد.(7)
بدعت های مهم سلطان اسحاق
1. دستور سرسپاری یا جوزشکانن (مراسمی برای پیوستن رسمی به فرقه اهل حق)
همانطور که میدانید مسلمانان در هنگام تولد کودک، در گوش او اذان می خوانند، مسیحیان نیز طی مراسم خاصی در کلیسا کودک را بوسیله کشیش غسل تعمید می دهند، اهل حق نیز بعد از گذشت چهل روز از تولد کودک، در محل مخصوص انجام فرائض دینی به وسیله رهبر دینی مراسم سرسپردگی که به مصابه ورود کودک به دین یاری می باشد را انجام می دهند که در این مراسم یک خروس آب پز با یک مَن برنج و یک عدد میوه جوز هندی، به همراه نذر و نیاز و دعای مخصوص و تنبور نوازی و اجرای سرود های دینی و حضور حداقل هفت نفر در حلقه مراسم مذهبی که "جم" نامیده می شود در حضور بقیه انجام می گردد.
2. روزه سه روزه
از دیگر آدابى که سلطان اسحاق آن را راى ساخت گرفتن سه روز روزه است. بر هر فرد اهل حق واجب است سه روز از دوازدهم چله بزرگ زمستان تا چهاردهم آن را روزه بگیر و روزه پانزدهم روز عید سلطان و جشن حقیقت است. البته یارسان پس از روز پانزدهم نیز سه روز دیگر را روزه مى گیرند.
3. تأسیس جمخانه به جای مسجد برای انجام امور عبادی
از دیگر مراسم ابداعى سلطان ، مراسم جمخانه است. گروه یارستان هر هفته باید در محلى جمع شوند و با مراسم خاصى سرگرم عبادت و خواندن اوراد و اذکار گردند. عده حاضر را جم یا جمع و محل اجتماع را جمخانه گویند وارد شدن به جمخانه مراسم خاصى دارد(8)
در نزد اهل حق به جمخانه رفتن و نیاز دادن و قربانى کردن از مهمترین عبادات به شمار مى رود. همان گونه که روزه ماه رمضان از نظر آنها واجب نیست، نماز خواندن نیز ضرورتى ندارد و اغلب به جاى نماز، نیاز مى دهند و معتقدند با نشستن در جمخانه و دادن نیاز، نماز ساقط مى شود.
4. دستور پرداخت نذر و نیاز به جای نماز
نیاز هدیه اى است که اهل حق به رئیس خود یا جمخانه تقدیم مى کنند. یکى از پیروان مسلک اهل حق در عین حال که خود را مسلمان و شیعه اثنى عشرى مى داند، درباره دلیل عدم وجود نماز و روزه مى گویند: براى چه نماز مى خوانیم ، براى اینکه به فکر خدا باشیم و از او تشکر کنیم ، اهل حق در دوره خانقاه تمرین کرده است تا جایى که همیشه با خدایش است و همیشه با او راز و نیاز مى کند و از او تشکر مى نماید، دیگر احتیاج نیست که حالا نماز بخواند. (9)
در اینجا سخت غفلت شده است که لازمه عبودیت ، تسلیم خدا بودن و اطاعت از اوست و خدا از بندگانش خواسته است تا در قالب نماز خدا را یاد کنند. چگونه مى توان عبادات شرعى را که خداوند خود خواسته است رها کرده و به اوراد خود ساخته روى آورد و همچنان از عبودیت و بندگى سخن گفت .
به نظر مى رسد که اهل حق مطلب فوق را از برخى از صوفیان که معتقدند هنگام وصول به حقیقت ، شریعت باطل مى گردد، اخذ کرده اند. به طور کلى شباهتهاى زیادى میان اهل حق و صوفیان وجود دارد. از جمله این شباهتها جمخانه است که بى شباهت به خانقاه نیست . همچنین اهل حق همچون صوفیان عموما موهاى انبوه و پریشان و شاربهاى بلند دارند و این چهره خاص از نشانه هاى این جماعت است . نقل شده است که پاره اى از پیروان اهل حق براى اینکه آسیبى به سبیلشان نرسد از کشیدن سیگار خوددارى مى کنند.(10)
5. بنای خاندان ها
سلطان اسحاق پس از تدویت اصول و قوانین فرقه اهل حق در کنار پل رودخانه سیروان در شمال شرقى ناحیه گوران در نزدیکى مرز ایران و عراق دستور اجراى آنها را داد. این محل پردیور (به زبان کردى یعنى این طرف رودخانه ) خوانده مى شود و براى اهل حق مکانى مقدس و محترم مى باشد و قبله اهل حق کرند و گوران مى باشد.(11)
خاندانهای اهل حق
سلطان اسحاق اهل حق را تاسیس و بنای 7خاندان را در اهل حق گذاشت.بعد از گذشت مدتها چهار خاندان دیگر هم به هفت خاندان اصلی اضافه و در زمره خاندانهای اهل حق قرار گرفت. ما خاندانهائی که توسط سلطان اسحاق بنا شده اند خاندانهای اولیه و خاندانهائی که بعدها به وجود آمده اند را خاندانهای ثانویه می نامیم.
خاندانهای اولیه عبارتند از: خاندان شاه ابراهیمی، خاندان عالی قلندری، خاندان یادگاری، خاندان خاموشی، خاندان میرسوری، خاندان مصطفائی، خاندان باویسی
خاندانهای ثانویه عبارتند از: خاندان ذوالنوری، خاندان مشعشعی، خاندان شاه حیاسی، خاندان حیدری
اعتقادات
به عقیده این جماعت اساس مذهبشان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات است. دین آنان آکنده از اسرار است، سرى که خداوند به پیغمبران گفته و آن نبوت است، که از آدم ابو البشر آغاز شده است، و به حضرت محمد (ص) که خاتم انبیاست مى پیوندد. از آن پس این سر به نام "سر امامت" که حضرت محمد به حضرت على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدى آل محمد (ص) باشد مى رسد. پس از غیبت امام دوازدهم این سر به پیروان، و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى آیند گفته مى شود. مذهب ایشان مجموعه اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است.
1. توحید
گرچه مردم اهل حق به علی اللهی معروف هستند و برخی از خاندان ها و سران آن ها حضرت علی (ع) را خدا می دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند. اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آنها یافت می شود اینست که حضرت علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند بدین معنا که ذات خدا در حضرت علی (ع) حلول نموده است.
2. نبوت و امامت
در کتب و دفاتر اهل حق و در افواه مردم یارستان نام پیامبران و ائمه زیاد دیده و شنیده شده است. اما به طور خلاصه می توان گفت که مردم اهل حق اگر اعتقادی به ائمه هم دارد از باب روح (دون) رهبران، پیران و مرشدان خودشان است.
3. تناسخ
از جمله اعتقادات اهل حق، اعتقاد به تناسخ است. تناسخ عبارت است از انتقال نفس و روح پس از مرگ به جسمی از اجسام، که آن جسم چند چیز می تواند باشد: نبات، حیوان و انسان. تناسخ از این نظر فقط تحول و انتقال را در بردارد.(12) اهل حق می گوید روح هر انسانی بعد از مرگش تا 1001 دون در جسمی دیگر حلول می کند و بعد از آن جاودانه می شود. در واقع اهل حق قائل به تناسخ محدود است که منجر به انکار مستقیم معاد نمی شود.
امام رضا (ع) در جواب مأمون که سؤال از تناسخ کرده بود، فرمودند: هر کس قائل به تناسخ شود به خدای بزرگ کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را انکار نموده است.(13)
مقدسات اهل حق
1. شارب (سبیلی که روی لب بالا قرار گیرد)
یکی از مقدسات اهل حق، گذاشتن شارب بلند است. موحد بشیری از مریدان اهل حق می گوید: برای هر فرد اهل حق واقعی، ضروری و واجب است که به احترام دستور، و برای شناسایی فرقه ازچیدن سبیل تحت هر عنوانی خودداری نمایند.(14) آنان شارب را معرف مسلک حقیقت مىدانند، و معتقدند که حضرت على (ع) نیز شارب خود را نمى زده است. از این جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مى دانند.
2. شیطان
عده ای مردم اهل حق شیطان را مقدس می شمارند و آن را مورد ستایش قرار می دهند و در مقابل کسانی که شیطان را لعن کنند موضع گیری میکنند اما عده ای دیگر شیطان را مانند شیعیان مطرود و رجیم می دانند و هیچگونه تقدسی برای آن قائل نیستند.
3. سادات اهل حق
سادات اهل حق، سید هاشمی نیستند، بلکه از اولاد یکی از سران دودمان ها می باشند.(4) اما در برخی مناطق به اشتباه رهبران و بزرگان اهل حق را سید هاشمنی می انگارند.
مناطق سکونت اهل حق
مرکز اصلى طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قلخانى و اکثر طوایف سنجابى، و شاخههایى از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه وند و جلالوند در شهرهاى غربى ایران، از جمله قصر شیرین و سر پل ذهاب و کرند و صحنه و هلیلان از اهل حقند. ناحیه گوران در آذربایجان، یکى از مراکز مهم این فرقه به شمار مىرود. گورانها در اصل از مردم حوالى کرمانشاهان هستند، که از آن ناحیه به آذربایجان کوچیدهاند، و لهجهاى مخصوص دارند، که در نواحى غربى و جنوبى کردستان به آن تکلم مى شود، و آن گویشى است آمیخته از لهجه کردى اورامانى و کرمانجى، و لکى. در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند سکونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیکى تبریز، و در مراغه و حوالى قزوین و تهران بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عدهاى از صاحبان این مذهب زندگى مىکنند.
در بیرون از مرزهاى ایران بعضى از طوایف کرد عراق عرب در شهرهاى سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحى کردنشین ترکیه گروه فراوانى از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده نشیناند. در قفقاز و آذربایجان شوروى و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت مىشوند.
منابع:
1. درباره چگونگى پراکندگى اهل حق و علویان، به خصوص در ایران و استان کرامنشاه بنگرید به: اسماعیل قبادى، تحقیقى پیرامون فرقه اهل حق، مجله تخصص کلام اسلامى، شماره 14
2. صفى زاده، صدیق، مشاهیر اهل حق، صفحه 2
3. مردانى، محمد، سیرى کوتاه در مرام اهل حق، صفحه 18
4. صفى زاده، صدیق، همان، صفحه 2
5. مردانى، محمد، همان، صفحه 19
6. مردانى، محمد، همان، صفحات 2 الی 17
7. خواجه الدین، سید محمد على، سرسپردگان - تاریخ و شرح عقاید دینى و آداب و رسوم اهل حق (یارسان)، صفحه 2 الی 3 / صفى زاده، صدیق، همان، صفحات 2 و 54
8. صفى زاده، صدیق، همان، صفحات 54 الی 60
9. خواجه الدین، سید محمد على، همان، صفحات 101 الی 110
10. خواجه الدین، سید محمد على، همان، صفحه 129
11. خواجه الدین، سید محمد على، همان، صفحه 129
12. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، صفحه 219
13. حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 28، صفحه 341، حدیث 34909 / علامه مجلسی، بحار الانوار، جلد 4، صفحه 320
14. موحد بشیری، شناخت رهروان عشق علی، صفحه 230
15. چهاردهی، نورالدین، خاکسار و اهل حق، صفحه 145
باز نشر:
صالح اوسطی
بسیار مفید بود و استفاده کردیم