می روم، می روم تا شکایت کنم از تهاجم نفس لئیم که بسیار به بدی امر می کند. می روم شکایت کنم ازین نفس بازیگوش و بهانه جو که مانند پرنده ای بر فراز قلبم دانه گمراهی می پاشد و دام انحراف پهن می کند و پنجه اغوا بر قلبم می کشد. می روم تا شکایت کنم از نفسی که دست به دست هوا و هوسم می دهد و دنیا را برایم آرایشی دلفریبانه می کند و بین من و عبادت تو، من و طاعت تو، من و عشق تو، من و تو، دیوار می کشد. می خواهم شکایت کنم از سنگ دلم که سیل وسوسه ها را دوام نمی آورد، می لغزد، می غلطد و زیر و زبر می شود. راستی چگونه بگویم؟ با کدام زبان شرم آلود؟ با کدام دل درد آکنده؟ که این چشمها از دیدن آنچه تو دوست نداری شاد می شوند، پندار می کنند که در زنجیر گناه آزاد می شوند. خدای من، این نفس می خواهد، مرا به لبه پرتگاه بکشاند و هلاکم کند.
خدا من، می خواهم بگویم، گناهانم استخوان هایم را خرد کرده و لباس خواری بر تنم کرده، و افرونی گناهانم ماهی دلم را رانده است و زنجیرهای گناه زمین گیرم کرده و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته. می خواهم بگویم آمده ام تا دوباره عهدی ببندم و از شکستن عهدها پوزش بطلبم. خدای من، اگر از در رحمت خویش برانیم به کدام در پناهنده شوم و اگر از قله رأفتت پایین بکشانیم به کدام دامنه بگریزم؟
خدای من، پناه می برم به تو، در آن زمان که ابرار را برتری می بخشی بر اشرار، در آن زمان که درون به هم می ریزد و برون به هول می آمیزد. در آن زمان که نیکوکاران و محسنین به بارگاه رحمتت قرب می یابند و بدکاران و ستمکاران به خویش، به دیار خشمت تبعید می شوند، در آن زمان که هر کس به دروی کاشته خویش می نشیند و غبار ظلم بر چهره کس نمی نشیند.
ای خدای من، ای نهایت آرزویم، ای زیباترین مطلوبم، ای تنها پاسخگویم و ای محبوب دلم، ای خدایی که زود از بنده ات خشنود می شوی، من اینک پس از کوتاهی در عبادت و زیاده روی در خواهش های نفس عذرخواه، پشیمان، شکسته دل و جویای گذشت و طالب آمرزش، بازگشت کنان با اعتراف به گناه آمده ام، بیامرز آن را که جز دعا چیزی ندارد، همانا تو هرچه بخواهی انجام می دهی، ای که نامش دوا و یادش شفا و طاعتش توانگریست، رحم کن به کسی که سرمایه اش امید، و ساز و برگش اشک است.
ای فرو ریزنده نعمت ها، ای دورکننده بلاها، ای روشنی بخش وحشت زدگان در تاریکی ها، ای دانای ناآموخته، اعضا و جوارحم را در راه خدمت به خود نیرو بخش و دلم را بر عزم و همت محکم کن تا به سوی تو بیایم و به کوی قربت حرکت کنم و به تو نزدیک شوم و از جاه تو بترسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم. خدای من، با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن و با رحمتت مرا نگاه دار و زبانم را به ذکرت گویا کن، و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما و با پاسخ نیکویت بر من منت گذار و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش، و خانه بی تاب دلم را، دور از سیل فتنه ها بنا ساز و با مهتاب یاریت از شر ظلمت دشمنانم رها ساز و بر رسوایی عیوبم پرده بینداز... زیرا تو بندگانت را به بندگی فرمان دادی و به دعا و درخواست از خود امر کردی و اجابت دعا را برای آنان ضامن شدی. پس ای خدای من تنها به سوی تو آمده ام و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم، خدای من بر محمد و خاندانش درود فرست و تو را به عزتت سوگند می دهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانی، و امیدم را از فضلت ناامید نکنی، و شر دشمنانم را از پری و آدمی از من کفایت کنی.
ای رافع دلها و هم دلها به سوی تو راجع. ای هجوم بلا را قلعه احسان تو مانع، و ای رگبار تیر معاصی را چتر اکرام تو رادع، بر من به رأفتت که همیشه چنین باش.
کَثرَةُ الأَکلِ وَالنَّومِ تُفسِدانِ النَّفسَ، وتَجلِبانِ المَضَرَّةَ؛
فراوانىِ خواب و خوراک، نفْس را تباه مى کند و زیان مى آورد.
(غرر الحکم، ح 7120)