اصلا قرار نیست در این نوشته٬ به شرح ماجرای ۱۲ تیر ۱۳۶۷ بپردازیم و برایش نوحه سر دهیم. چون برای اهلش٬ ماجرای مذکور مشروح است. اما نوحه خوانی مان سر جایش باقی ست. نوحه ای نه برای آن ۲۹۰ نفر - که به موقعش لازم است - که برای رسانه های خودمان. رسانه هایی که آنقدر درگیر مسائل سیاسی پیش پا افتاده٬ مثل جوابیه فلان مدیر به بهمان مسئول هستند که وظیفه اصلی خودشان را فراموش کردهاند....، باز هم در این مورد٬ دچار درد «مناسبت گرایی» هستیم.یعنی ۱۲ تیر به ۱۲ تیر٬ یاد این حادثه روشنگرانه می افتیم و با چهارتا مقاله و دوتا خبر و یک مستند هول هولکی کوتاه٬ سر و ته قضیه را هم می آوریم. در حالی که یادمان هست٬ بعد از مرگ مشکوک ندا آقاسلطان لو در فتنه سال ۸۸ چه کار تبلیغاتی عظیمی از طرف رسانه های اپوزوسیون انجام گرفت. ای کاش ذرهای این چیزها را از دشمنان مان یاد می گرفتیم.
رسانه ملی مان هم که جای خودش. اما با درد مشترک مناسبت گرایی. چون انگار خیلی وقت است که ماهیتش تغییر کرده. از یک سازمان فرهنگی به یک بنگاه اقتصادی. آنقدر این روزها درگیر تنتاک و کرم و حلزون هستند و هر روز٬ خود را موظف به تبلیغ این کالاهای ایرانی! میدانند که دیگر توقع پرداختن به موضوعاتی همچون حادثه تروریستی ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از ایشان٬ توقع دشواری ست.
در حالی که اگر این سازمان فرهنگی٬ وظیفه اش را در این خصوص بخوبی انجام می داد٬ کم کمش این بود که خیلی از نسل سومیهای ما به اندازهی پدرانشان٬ به عمق ماجرا دست یافته بودند و به همان اندازه٬ مطالبهی حقوق از دست رفتهی یک ملت را در این حادثه درک میکردند و متوجه بدهکاریهای تاریخی امریکا به مردم ایران میشدند. و ابعاد بینالمللی اقدامات رسانهی ملی در این خصوص٬ جای خودش محفوظ.
و یا سینمای ما. با افتخار سالی حدودا ۱۰۰ تولید و کلی ادعای روشنفکری. آیا در این سالها٬ نمیشد پنج اثر فاخر سینمایی در این خصوص ساخت؟ در حالی که اگر مشابه این حادثه در امریکا رخ میداد - که داد مثل حادثهی مشکوک و ساختگی یازده سپتامبر - تا به حال سینماهای دنیا را با آثاری در آن رابطه فتح میکردند - که کردند - و افکار و احساسات عمومی را به سمت خودشان میکشاندند.
کوتاه سخن آنکه در تاریخ انقلاب اسلامی٬ حوادث مختلفی وجود دارد که به خوبی٬ چهرهی واقعی امریکا را نشان میدهد. چهرهای پر از جنایت و دروغ. دروغ بزرگ دمکراسی. حوادثی پر از جزئیات که نیاز هنرمند به خلق صحنههای اضافی را از بین میبرد و تنها کافیست٬ راوی آنها بود و اصل ماجرا را جلوی چشم مخاطب گذاشت تا اثر خودش را بگذارد. امید است روزی بیاید که از شر مناسبتگرایی نجات پیدا کرده و از ظرفیت هنری٬ فرهنگی و رسانهای این حوادث به خوبی استفاده کنیم. زیرا به نظر میرسد٬ هنوز که هنوز است٬ اقدام زینبی شایستهای در خصوص وقایعی همچون ۱۲ تیر ۱۳۶۷ انجام نگرفته است.
البته لازم است همینجا از تلاشهای اعضای ستاد بزرگ داشت این حادثه تشکر کرد که چند سالیست با همکاری دفتر مطالعات جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی٬ کارهای فرهنگی متنوعی را در این رابطه انجام میدهند. کارهایی با دستهای خالی و با کمترین حمایت از سوی نهادهای فرهنگی دولتی.
فرازی از وصیتنامه شهید حسین عفینی کاوجانی