ساخت مستندهای سیاسی نشانهای از بلوغ سیاسی در کشور است. تحمل نظرات مختلف در فضای سیاسی ایران و آزادی بیان حاکم در کشور، امتیاز ویژهای برای فیلمسازان جوان است. مصاف و سایر مستندهای مشابه از این جهت اقدامات ارزشمندی به شمار میروند که توانستهاند بعضی از تابوهای خودساخته را بشکنند. بعد از اتفاقات سال ۸۸، تلویزیون در سلسله گزارشهای مستندی، نگاه دوبارهای به وضعیت کشور در ۲۰ سالۀ اخیر انداخت، بازهای که دو دولت تکنوکرات و رفورمیست ( اصلاح طلبان) در جایگاه قدرت بودند. این گزارشات و مستندها که با نامهای مختلف تولید و عرضه میشدند، برای اولینبار به اختلافات موجود در میان گروههای سیاسی فعال در کشور و رفتارهایی که بعضاً بر ضد منافع ملی تمام میشد، اشاره داشتند. پخش اینگونه برنامههای تلویزیونی که معمولاً در ساعتهای پُرمخاطب تلویزیون به روی آنتن فرستاده میشد، برای کسانی که حوادث بعد از انتخابات برایشان همچون یک شوک بود، به منزلۀ چراغ آگاهی و روشنکننده افکار عمومی بود. در این میان نمیتوان نقش پُررنگ پایگاههای اینترنتی و روزنامههای اصولگرا را نیز نادیده گرفت. تمام برنامههای تلوزیونی و رسانههای مکتوب، جریانشناسی فتنه سال ۸۸ را از سال ۶۸ و حتی کمی قبلتر از آن دنبال میکردند. زمانی که میرحسین موسوی نخستوزیر ایران بود و اختلافهای شدیدی با آیت الهس خامنهای (مقام معظم رهبری) رئیسجمهور وقت داشت. جریان سیاسی حامی میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸، مخلوطی از سیاستمدارن دوران سازندگی (ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی) و اصلاحات (ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی) بود.
مستندهای تلویزیونی پیرامون فتنه با آنکه سعی میکردند با ارائه اسناد و مدارک، نتیجهگیری در مورد شخصیتهای اصلی فتنه ۸۸ را به بینندگان واگذار کنند، اما همیشه این ایراد به آنها گرفته میشد که از آنجاکه صدا و سیما اُرگانی حکومتی است، نظر رسمی حکومت را منتشر خواهد کرد و احتمالاً برای رعایت گفتمان حاکم، برخی از مستندات نادیده گرفته میشود. گرچه این ادعاها هیچگاه به اثبات نرسید و تنها در میزگرد شبکههای ماهوارهای با حضور اپوزیسیون ایرانی که امروز ساکن لندن و ایالات متحده هستند، سعی در نامعتبر کردن مستندهای تلوزیونی مرتبط با فتنه داشتهاند.
اما در کنار مستندهای تلوزیونی که معمولاً به همت باشگاه خبرنگاران جوان تهیه میشد، مستندسازان جوانی نیز بدون ارتباط با مراکزی چون صدا و سیما، به صورت مستقل شروع به روایت تاریخ و سیر تحولات سیاسی - اجتماعی ایران نمودند. این فیلمهای مستند از این امتیاز برخوردار بود که دیگر انگ حکومتی بودن به آنها نمیچسبید. در ضمن این فیلمها خارج از بُعد تکنیکال، از امتیاز دیگری نیز برخودار بودند و آن هم پاسخی به مستندهای ساخته شده به سفارش شبکههای ماهوارهای بودند. شبکههایی مانند BBC و «من و تو»، بر روی مستندهای ساخته شده در ایران مانور زیادی میدادند. مخصوصاً شبکه BBC که با همکاری غیرقانونی چند مستندساز شناخته شده، مشغول فیلمبرداری از داخل ایران بود.
مستند مصاف، یکی از مجموعه مستندهای ساخته شده در خارج از فضای صدا و سیما است، که توانست روایت مستقل خود را از حوادث دو دهه اخیر ایران، مخصوصاً از حوداث سال ۷۸ ارائه دهد. ریشهیابی حوادث سال ۷۸ از سال ۶۸ و پیشزمینههای فتنه ۸۸ از رخدادهای سال ۷۸.
مصاف، به کارگردانی علی عبدالوهاب، در مرکز مستند سفیر تولید شده است. این مستند در دو بخش و بازه زمانی برنامه اکران داشته است. بخش نخست مابین سالهای ۶۸ تا ۷۸ و بخش دوم نیز بازه زمانی سالهای ۷۸ تا۸۸ . در بخش نخست، مصاف با نشان دادن سیر حوادث از رحلت امام خمینی (ره) و برگزاری جلسه خبرگان رهبری برای تعیین رهبری انقلاب، آغاز میشود. برای بینندۀ مستند نحوۀ انتخاب حضرت آیت الله خامنهای (مدظله) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی بخش جالب توجهی است، زیرا نه در مستندهای ساخته شده در تلویزیون و نه در مستند ساخته شده در شبکه BBC هیچ اشارهای به ترکیبهای پیشنهادی جهت تعیین شورای رهبری، نشده است.
مصاف از همین ابتدای کار تمرکز خود را بر روی شخص اکبر هاشمی رفسنجانی متمرکز میکند، رفتارهای وی که به عنوان سومین رئیس جمهور ایران از سال ۶۸ تا ۷۶ بر مسند قدرت تکیه میزند به عنوان یکی از پیشزمینههای ایجاد حوادث سال ۷۸ معرفی میشود، مخصوصاً اینکه هاشمی میخواهد کابینهای تکنوکرات داشته باشد و تصمیمگیریهای سیاسی را شخصاً به دست بگیرد. روایت از تجملگرایی دولت هاشمی که یکی از نقاط ضعف بزرگ دولتهای وی است، در چند اشاره کوتاه خلاصه میشود و تلاش زیادی برای تبیین عمق این واقعه انجام نمیپذیرد.
بعد از آن نیز تمرکز مصاف بر روی انتخابات سال ۷۶ است. اینبار نیز سیدمحمد خاتمی که از وی به عنوان یکی از سران فتنه ۸۸ نام برده میشود، مورد نظر کارگردان قرار میگیرد. در اصل بخش اول این مستند به این موضوع معطوف میشود که هاشمی و خاتمی به طور اخص بانیان حوادث سال ۷۸ هستند.
حادثه کوی دانشگاه سال ۷۸ که از آن به عنوان حوادث ۱۸ تیر نامبرده میشود، بعد از مدتها توسط مستند مصاف بازنگری میشود. اشاره به وقایع ناگوار سال ۷۸ یکی دیگر از نقاط جالب توجه مستند است. ما در زمینه حوادث سال ۷۸ آثار مکتوب قابل توجهی داریم، اما در بحث تصویری تنها داشتههایمان همان مستندهای ساخته شده توسط صدا و سیما است. مصاف توانست با پیگیری ریشههای قانون مطبوعات که به حوادث توقیف روزنامه سلام و متعاقب آن حادثه کوی دانشگاه شد، بیننده را در جریان سیر حوادث قرار دهد.
اما در این میان نقش دشمن خارجی از جمله دولت آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب خارجنشین آنچنان که در این حوادث تأثیرگذار بودهاند، مورد توجه قرار نگرفته است. ما در ابتدای مستند نظرات شبکههای رادیو صدای آمریکا و صدای اسرائیل را میشنویم که از سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی به دلیل رحلت امام صحبت میکنند، اما در طول مستند کمتر اثری از آنها میبینیم تا به حوادث سال ۷۸ برسیم. در حالی که طی این مدت رخدادهای مهمی چون حادثه رستوران میکونوس که به ایجاد جو نامناسب علیه جمهوری اسلامی در خارج از کشور شد و دادگاه آلمان رأی سیاسی علیه مقامات عالی رتبه ایرانی صادر کرد، یا حادثه تروریستی آمیا و انفجار مرکز یهودیان در آرژانتین که رژیم صهیونیستی اصرار زیادی به انتساب آن به ایران دارد و روابط دو کشور آرژانتین و ایران را دچار چالش نمود، رخ دادند و تأثیرات داخلی فراوانی داشتند. حادثه قتلهای زنجریهای نیز به عنوان اتفاقی مبهم در تاریخ معاصر کشور نیز به طور سربسته باقی میماند.
به نظر میرسد عیب عمدۀ این مستند، در انتخاب کارشناسانی باشد که در آن حضور دارند. مستندسازان جوانی که مصاف را ساختهاند، میتوانستند در انتخاب کارشناسان حاضر در مستند، از کارشناسان برنامههایی چون «دیروز، امروز، فردا» که مورد وثوق هر دو جریان سیاسی عمده کشور هستند، استفاده کنند، کسانی که در دولتهای سازندگی و اصلاحات نقش کلیدی داشته باشند. متأسفانه تنها فرد حاضر از دولت اصلاحات، حجة السلام ابطحی است که هیچگاه شخصیت کلیدی به شمار نمیرفته است و حتی در همان دوران از سوی نشریات راستگرای افراطی به عنوان «بامشاد کابینه» نامبرده میشده است.
در کل ساخت مستندهای سیاسی نشانهای از بلوغ سیاسی در کشور است. تحمل نظرات مختلف در فضای سیاسی ایران و آزادی بیان حاکم در کشور، امتیاز ویژهای برای فیلمسازان جوان است. مصاف و سایر مستندهای مشابه از این جهت اقدامات ارزشمندی به شمار میروند که توانستهاند بعضی از تابوهای خودساخته را بشکنند. شاید تا همین چند سال پیش انتقاد از فضای تجملگرایانه دولت هاشمی یا تساهل و تسامح خاتمی جز در فضای مکتوب آن هم توسط چند روزنامه اصولگرا مقدور نبود، اما امروز این کار به راحتی صورت میگیرد. بیشک نباید ساخت مستندها را محدود به بازههای زمانی خاصی کرد و بهتر است به عنوان ثبت تاریخ شفاهی کشور، ساخت این گونه مستندها ادامه پیدا کند تا آیندگان تصویر واقعی از تاریخ معاصر ایران داشته باشند.
پوستر + یادگارنوشت
"احــــمـــــدی نــــــــژاد..."
http://hezr85.blog.ir/post/53